کد مطلب:88101 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:429

اهمیت جنگ در نهج البلاغه











موضوع «جنگ» در نهج البلاغه از اهمیت و امتیاز خاصی برخوردار است، به طوری كه اگر جنگ را با تمام ابعادش در نظر بگیریم، می توان گفت بیش از یك دوم نامه ها و یك پنجم خطبه های نهج البلاغه به جنگ اختصاص دارد. در زمان حكومت علی- علیه السلام- سه جنگ اتفاق افتاد و هر سه جنگ با مسلمان نمایان بود و بر امیرالمومنین- علیه السلام- تحمیل شد. بنابراین ما موضوع «جنگ در نهج البلاغه» را در محدوده ی همین سه جنگ با شرایط خاصش بررسی می كنیم و آن سه جنگ به قرار زیر است:

1- جنگ جمل 2- جنگ صفین 3- جنگ نهروان.

این سه جنگ به ترتیب با ناكثین، قاسطین و مارقین روی داده است. علی- علیه السلام- روش جنگ اسلامی را از پیغمبر اكرم (ص) الهام گرفته بود. و مدت یازده سال همراه آن حضرت، شمشیر به دست گرفته و در متن معركه ها

[صفحه 2]

حاضر بود، ولی اشكال كار در این است كه جنگهای زمان پیغمبر (ص) با مشركین و كفاری بود كه منكر خدا و قرآن و اسلام بودند. ولی جنگهای علی (ع) با منافقان و مسلمان نمایانی بود كه به شهادت قرآن و تاریخ، زیان آنان برای مسلمین بیش از كفار و مشركین بوده است.

در هر حال هدف علی- علیه السلام- در این جنگها، یاری مظلوم، سركوبی ظالم، گسترش عدالت و آزادی و آشكار كردن حقیقت اسلام بوده است.

علی- علیه السلام- هیچ گاه جنگ را آغاز نمی كرد. قبل از جنگ جلسه ی بحث آزاد تشكیل می داد، كه گاهی خوا آن حضرت و گاهی فرستادگان و نمایندگانش در آن شركت می كردند، اگر مخالفین برای بحث و مناظره حاضر نمی شدند، به آنها نامه می نوشت. در مناظره ها و نامه ها گاهی نصیحت و موعظه می كند، خدا و قیامت و بهشت و دوزخ را یادآوری می كند. گاهی عواقب وخیم مادی جنگ را به یاد می آورد، و زمانی شرافت و غیرت انسانی را گوشزد می كند، تا شاید خفتگان مغرور بیدار شوند، یا در چاه هلاكت افتاده ای، دست خود را به سوی او دراز كند. خلاصه ی سخن این كه، او حجت را از هر سو بر دشمن خیره سر تمام می كرد، كه تا ممكن است جنگ بر پا نشود و خونی ریخته نگردد. سپس هر گاه تمام این مراحل و مقدمات سود نمی بخشید و دشمن به خیره سری و ستیزه جویی ادامه می داد و صف آرایی می نمود، آماده ی جنگ می شد و تا زمانی كه دشمن دست به شمیر نمی برد و تیری رها نمی كرد، امیرالمومنین در انتظار می نشست و سربازان خود را به خونسردی و تسلط بر اعصاب توصیه می كرد. ولی زمانی كه دشمن. حمله را آغاز و به حریم اسلام و مسلمین تجاوز می كرد، دیگر مسامحه و غفلت را روا نمی دانست، از فرصتها به مقدار مشروع استفاده می كرد و با هوشیاری و دوراندیشی امور جنگ را مراقبت می كرد. خودش در جنگ شركت می كرد و فرزندانش را به همراه می آورد. تاكتیكهای جنگی را به سربازانش می آموخت، تنبلها را سركوفت می داد و به غیرت وا می داشت، در سخنرانیهای

[صفحه 3]

پر شور خویش، آنها را نامرد و مانند عروسان در حجله می نامید[1] و می فرمود:

اف بر شما كه همچون گوسفندان از چوپان فرار كرده اید[2] شما حرف می زنید و عمل نمی كنید، كاش معاویه ده تن از شما را می گرفت و یك سرباز خود را به من می داد[3] خدا شما را بكشد، شما دلم را پر خون و سینه ام را خشمگین كردید. دین شما كجا رفت و غیرت شما چه شد؟[4].

و زمانی كه به سخنش گوش می كردند و بر سر غیرت می آمدند، آنان را ملاطفت و تشویق می كرد و درباره ی آنها دعا می كرد و می فرمود: خدا شما را جزای خیر دهد كه عقده ی دلم را گشودید و دشمن را به عقب راندید، در همین حال به آنها سفارش می كرد، كه متعرض زنان و كودكان و پیران دشمن نشوید. فرار كننده را تعقیب نكنید. نهرها را مسموم نكنید و درختان را نسوزانید. چون سلاح بر مین گذاشته و آماده صلح شدند، از ایشان بپذیرید و جنگ را ادامه ندهید و از همه مهمتر در همه ی احوال خدا را در نظر داشته و ذات قدوس او را حاضر و ناظر اعمال خویش بدانید. اینك شواهد این مخصتر را ضمن 6 فراز از نهج البلاغه بیان می گردد:



صفحه 2، 3.





    1. عقول ربات الحجال، خطبه ی 27.
    2. ما انتم الا كابل ضل رعاتها. خطبه ی 34.
    3. لوددت و الله ان معاویه صارفنی بكم صرف الدینا بالدرهم فاخذ منی عشره منكم و اعطانی رجلا منهم. خطبه ی 95.
    4. قاتلكم الله لقد ملاتم قلبی قیحا و شحنتم صدری غیظا خطبه ی 27 زاما دین یجمعكم و لاحمیه تحمشكم ط 39 و 178.